غبا ر تردید این روزها چه وزنی دارد: Dead

دوشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۴

Dead

تاريك روشن صبح بود يا دم غروب شايد
يه حس گنگي تكونش داد. چشمهاش رو نيمه باز كرد... درد نبود. فشار هم نبود...يه كشش بود انگار. يه كشش نازك و غمگين از فرق سرش يه كشش نازك و غمگين لخ لخ زنان خودشو مي كشيد پايين . يادش اومد كه مرده
چشمهاي نيمه بازرو تو تاريك و روشن غرق كرد

3 Comments:

Anonymous ناشناس said...

Man zendaaaaaaaaaaa,!!! man Namordam....yeki mano bavar kone!!!

۱۲:۰۹ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

bazam ghashang
nemidunam chera az nezeshtehat
kheyli khosham miyad..

۱۰:۵۳ بعدازظهر  
Blogger ققنوس said...

just death never tell a lie!

۱۲:۰۵ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home