Dead
تاريك روشن صبح بود يا دم غروب شايد
يه حس گنگي تكونش داد. چشمهاش رو نيمه باز كرد... درد نبود. فشار هم نبود...يه كشش بود انگار. يه كشش نازك و غمگين از فرق سرش يه كشش نازك و غمگين لخ لخ زنان خودشو مي كشيد پايين . يادش اومد كه مرده
چشمهاي نيمه بازرو تو تاريك و روشن غرق كرد
يه حس گنگي تكونش داد. چشمهاش رو نيمه باز كرد... درد نبود. فشار هم نبود...يه كشش بود انگار. يه كشش نازك و غمگين از فرق سرش يه كشش نازك و غمگين لخ لخ زنان خودشو مي كشيد پايين . يادش اومد كه مرده
چشمهاي نيمه بازرو تو تاريك و روشن غرق كرد
3 Comments:
Man zendaaaaaaaaaaa,!!! man Namordam....yeki mano bavar kone!!!
bazam ghashang
nemidunam chera az nezeshtehat
kheyli khosham miyad..
just death never tell a lie!
ارسال یک نظر
<< Home