غبا ر تردید این روزها چه وزنی دارد: New Back Ground Of Moment

یکشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۶

New Back Ground Of Moment

واقعا" برام هیچ چیز به اندازه حکایات چرت پرت رادیو, اونم کله صبح ملال آور و حتی نفرت انگیز نیست. حکایتی من باب اینکه آقای کاتب به منزل اینا در کاره خونه کمک نمی کنند و عیال محترم سعی دارند با آوردن تمثیل و شعر و هزار کوفت و زهرمار دیگر , آقای کاتب را متقاعد کند که کمی هم بیاورد و کمکی ,چیزی بکند. بعد همین حین یک حدیثی تو این مایه ها که هر کس یک خوشه از پیاز شیخ شرجی را بخرد یک وجب از خاک بهشت را خریده است توی این مباحث سر بلند می کند و حیرتا که همین آقای کاتب که تا چند لحظه پیش سگ هم اگر به ماتحتش میرفت چخش نمی کرد , ییههوووو یییی باره در هئیت کدبانویی همه فن حریف مشغول سبزی پاک کردن می شود و حتی اگر پایش هم بیافتد چه بسا حاضر باشد بچه هم بزاید. حالا فکر کن همه این مزخرفات دقیقا" تو همون کسری از زمان رخ می دهد که مرضیه در گوش آدم می نالد دیدی که رسوا شد دلم ..... غرق تمنا شد دلم و تو کم کمک داری میری تو خلسه
ای تو روحت آقای کاتب
پ. ن 1: اینو واسه اون دسته از سروران کنجکاو عرض می کنم صدای ام پی تری تا آخر بلند بود اما باز کاتب اینا نمی ذاشتن صدا به صدا برسه
پ.ن 2: می خوام این تیکه پائینی رو بکنم بک گرواند جدیدم
وای ز دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد
یا صدای زیر: دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم .... دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم ... دیدی که رسوا

1 Comments:

Anonymous ناشناس said...

!!!اون قسمت مرضيه رو هستم شديد

۳:۲۵ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home