غبا ر تردید این روزها چه وزنی دارد: فوریهٔ 2006

سه‌شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۴

!!?بالاخره

يه سه شنبه ساعت 5/1 بعد از ظهر كافي شاپ
m&m
آقاي محترم كافيشاپيست با لبخند مليح و موقري به پيشواز من و ميهمان خارجي كه همراه من است آمده با سر خوش آمد گفته و با حركات موزون مدام از اينكه اين محل را براي پذيرايي از ميهمان خارجي انتخاب كردم تشكر ميكند و بعد از اينكه ما قصد رفع زحمت داريم تحت هيچ شرايطي حاضر به قبول پول كوكاهاي صرف شده نمي باشد و با همان لبخند شكيل به آقاي مهمان خارجي مي گويد: مهمان .. شما ( باانگشت اشاره مي كند ) مهمان( دستهايش را به علامت احتمالا" محبت قفل كرده در هم كه البته فكر كنم منظور همان مهمان است) آقاي ميهمان خارجي گيج و مبهوت از حركات موزون مرا نگاه مي كند , من كماكان او را حالي ميكنم كه آقاي كافيشاپيست ما را ميهمان كرده و اعلام مي دارد اين اشانتيوني است براي اينكه ما باز هم به اينجا سر بزنيم., آقاي ميهمان خارجي هم كه به وجد آمده و به من ميگويد
I told you that Iranian are so kind
يه سه شنبه ديگه نزديك عيد مترو كرج
مترو بعد از 10 دقيقه تاخير توقف مي كند مردمي كه همه تاقبل از آمدن قطار با ژستهاي آرام و فهيم خواهان رعايت نظم بودند در چشم برهم زدني دست به كار مي شوند از قضا محاسبات برخي از شهروندان عزيز در ارتباط با جايگاه باز شدن درب مترو اشتباه از آب در ميايد و همين امر باعث ميشود تعدادي از آقايان محترم به داخل واگن بانوان سرريز شوند در پي اين حادثه جماعت نسوان معترض بر سر آقايان ريخته كه بيرون بيشعور هاي حمال, پي فرصت گشتيد حالا فراهم شد احمق ها شعورشان در حد حيونه . يكي از بانوان محترم هم از فرصت استفاده كرده پسر جواني را كه دم دستش بود حسابي با ساك و فحش هاي خواهر مادر مفتخر ساخت و تا جوانك بخت برگشته كه معلوم نبود آن فيمابين چه غلطي كرده بود در برود غوغايي بر پا بود . در اين اثنا دعوا به خانم هاي محترم هم سرايت كرد و جريان بالا گرفت بزن بزن بودي كه در تاريخ آورند. يكي از همين ضعيفه ها شروع به نطق مفصلي كرد كه مترو كه مسجد نمي باشد كه جا نگه ميداريد ( فلسفه اينكه چرا ميتوان در مسجد جا نگه داشت تا كنون براي اينجانب نا مكشوف مي باشد لطفا" در صورت آگاهي اين حقير را نيز مطلع سازيد) بانوي ديگر كه برروي صندلي ها دراز كشيده بود با لحن حق به جانبي گفت: شما ها همش ول مي چرخيد ما تا حالا سر كار بوديم حالام خسته ايم ... سلام مريم جون بيا اينجا .. چيه حالا وق زدي منو ميپايي.... قوربونت برم نه عزيزم زنكه خرفت واستاده ميگه مگه مسجده .. نازي اينجام
مخلص كلام اين مشاجرات تا پايان مسير هر 3 دقيقه يك بار به نحوي از انحا به وقوع مي پيوندد كه يا با فحش هاي عادي همچون وحشي, بي شخصيت, دريده قائله ختم به خير ميشود يا كار به فحش ناموسي ميرسد و در صورت ادامه احتمالا" به يك رند مبارزه فيزيكي, كه البته تصور بنده بر اين است كه در آينده نزديك يك سلسله مبارزات مسلحانه هم قابل پيش بيني مي باشد
همون لحظه ياد قضاوت دوست عزيز اجنبي افتادم كه ايراني ها چقدر مهربانند .. مسلما" و

شنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۴

Some body

بعضي ها خيلي زود بزرگ ميشوند
بعضي ها اصلا" بزرگ نمي شوند
بعضي ها فكر مي كنند كه بزرگ شده اند
بعضي ها نمي خواهند بزرگ شوند
بعضي ها نمي دانند بزرگ مي شوند يا نه
بعضي ها .... ب ع ض ي
تو چي !؟

یکشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۴

zahirodoleh

جمعه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۴

Klulu said:

روشنفكران فاحش و فاحشه هاي روشنفكر آدمها تجربه نيستند

دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۴

؟؟؟

يكي از خاصيتهاي بارز ملت هميشه در صحنه ايران اين است كه همه اقشار جامعه در مورد مسئله اصلي و اساسي مملكت اطلاع داشته تا حد توانايي خويش در اين مهم از خودشان تفكر در وكنند. براي مثال در مورد بحث انرژي هسته اي از راننده تاكسي محترمي كه جناب ايشان اصولا" اخبار زياد گوش ميدهند و براي اينكه شكاف بين نسل خودشان و قديم را پركنند از اين طريق مدام آپتو دي(!) ميشود داريم: اين مادر به خطاها با اينرژي اتمي مخالفند چون فهميدند كه ما فهميديم كه اينها براي سرطان خوبند و چون مي خوان كه سر به تن كشورهاي بلوك شرق نباشد(!!) ميخوان راههاي درمان سرطان را به ما نشان ندند
!! حالا كدام مادر به خطايي خواهد گفت ما شفافيت اطلاعات نداريم