غبا ر تردید این روزها چه وزنی دارد: فوریهٔ 2007

یکشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۵

666

آفتاب زمستون درسته تنبله ولی مهربونه خیلیم مهربونه مخصوصا" اگر صبح از پشت شیشه بخوره پشت پلک بسته چشمهات انگار داره نوازشت می کنه خیلی آروم نه می سوزونه , نه چشمهاتو میزنه
پ .ن :تو میگی نه خوب بگو نه

سه‌شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۵

Brand - New days

نه فایده نداره نه تمام آموکسی سیلینای دنیا نه همه فیلوکستین ها نه حتی سیتالوپرام ها .... عن قریبه که عفونت به قلبم برسه شایدم به مغزم فقط می دونم از دستام شروع شد

پنجشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۵

نازک آرای تن ساقه گلی
که به جانش کشتم و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند
پ.ن:از تمام دریغا , هیهات , افسوس , .. که به نحوی یک جبر پنهان را آشکار می کنند می ترسم........از اینکه زمستون تمام بشه و من وقتی کوره توی سرم روشن می شه نتونم بدوم طرف پنجره و پیشونیمو بچسبونم به شیشه سرد میترسم.... از اینکه یه هفته این کفتر باز خونه بغلی شرکت, نباشه و کفتراشو پر نده که صبح که من پنجره رو باز می کنم یهو پر بگیرن و من یه لبخند بزنم میترسم..... از اینکه آدمهای غریبه تو صورتم زل بزنند و مجبور بشیم به هم زورکی لبخند بزنیم میترسم

سه‌شنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۵

گفتنی خیلی دارم ولی....نمیشه نمی دونم چرا
پ.ن: حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

جمعه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۵


سه‌شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵

تلخ تلخم , مثل یک خارک سبز
سردمه و می دونم دیگه هیچ زمانی خرما نمی شم
حسین پناهی

Reminder!

دوست دارم -
از کی ؟ :
از اولش -
چرا؟ :
دلیل نمی خواد که -
.
.
.
.
دیگه دوست ندارم -
از کی ؟ :
.... از...اولش-
چرا ؟ :
دلیل نمی خواد خوب احساسه -
پ. ن : همه چی از یاد آدم میره به جز یادش که همیشه یادشه